نگاهي به تحقيقات اجتماعي درزمينه نظام تعليم و تربيت ايران در دوره معاصر
محمد حسن مقني زاده ( محقق معين)
مهر 1375
بخش اول
info@moein.net
مقدمه
تحقيق اجتماعي از مقولههاي مورد بررسي در جامعهشناسي شناخت است و پس از گذشت چندين دهه انجام تحقيقات اجتماعي در جامعه ما انتظار ميرود به حدي از تكرار و تراكم رسيده باشد كه به عنوان يك پديده اجتماعي بررسي شود.
تحقيق از علم نشأت ميگيرد به عبارتي ديگر بايد در ابتدا معلوماتي علمي وجود داشته باشد و آن گاه پژوهشها و تحقيقاتي آن معلومات را بكار گيرد و از اين رهگذر به شناختهاي جديد دست يابد. تحقيقات اجتماعي در زمينه تعليم و تربيت در ايران از روزنه علوم گوناگون انجام شدهاست. اقتصاددانان در مورد ميزان هزينههاي آموزش و پرورش و حاصل و بازده آن تحقيق كردهاند. دانشمندان و دانشجويان علوم تربيتي درباره روشهاي تدريس، محتواي دروس و ابزارها و وسائل آن به تشكيلات، برنامهريزي و سازمان آموزش و پرورش، پژوهشهاي زيادي انجام دادهاند.
روانشناسان درباره هوش، تفاوتهاي فردي و يادگيري تفحص نمودهاند.
جامعهشناسان آموزش و پرورش را بمنزله فرايندي از كنشهاي متقابل اجتماعي و به عنوان يك نهاد اجتماعي مورد بررسي قرار دادهاند.
در اين مقاله حتيالمقدور مروري بر آثار و پژوهشهاي جامعهشناختي آموزش و پرورش ايران شده است. اما عنداللزوم مدخلي بر ساير موضوعات تحقيقات اجتماعي آموزش و پرورش باز كردهايم.
در دنيا پيدايش رشتهاي مستقل بنام جامعهشناسي آموزش و پرورش سابقه زيادي ندارد. نخستين كوششهاي جهاني در اين حوزه به دهه اول قرن ميلادي جاري در آمريكا برميگردد. براي اولين
بار تدريس جامعهشناسي پرورشي به عنوان يك درس دانشگاهي بوسيله هنري سوزالو
(Henry Suzzallo) آغاز شد. در سال 1928 ميلادي (1307 شمسي) اولين مجله جامعهشناسي پرورشي توسط اي. جي پاين (E. G. Payne) كه او را پدر و بنيانگذار جامعه شناسي پرورشي ناميدهاند در امريكا منتشر شد ] شريفي، 1350 ، 126 [ .
پيدايش جامعهشناسي آموزش و پرورش به عنوان يك علم در ايران دقيقاً مقارن با پيدايش جامعه شناسي است كه به سال 1325 مربوط ميشود در آن سال در دانشسراي عالي به منظور آشنايي دانشجويان با انديشههاي جامعهشناسي يك واحد درسي به عنوان جامعهشناسي آموزش و پرورش ارائه شد ] مهدي و لهسائيزاده، 1374، 20 [ . در منبع ديگري به پيدايش اين رشته در سال 1313 توسط يك جامعهشناس آلماني بنام هاس (Hass) و دكتر غلامحسين صديقي بنيانگذار فقيد جامعهشناسي ايران در سال 1319 تحت عنوان "علمالاجتماع پرورشي" اشاره شده است كه در جاي خود بدان خواهيم پرداخت ] تكميل همايون، 1370، 36 [ .
بدون شك تعليم و تربيت از تأسيسات اجتماعي است و چنانكه دوركيم بدرستي گفته است وسيله انتقال ميراثهاي فرهنگي و تمدني ، كارش اجتماعي كردن فرد و پروردن آن صفات و كيفيات جسماني و عقلاني و اخلاقي است كه جامعه يا طبقه يا گروه خواستار آنهاست. در هر فرد دو وجود غير قابل افتراق هست. يكي وجود فردي كه از نفسانياتي ساخته شده است كه مخصوص به زندگاني شخصي است و ديگري آن كه تشكيل شده است از مجموعه افكار و معاني و احساسات و عاداتي كه مربوط به شخصيت فردي نبوده، ترجمان جمع يا جماعاتي است كه فرد جزء آنهاست، مانند معتقدات ديني و اخلاقي و سنن ملي و حرفهاي و عقايد جمعي. اين وجود را وجود اجتماعي مينامند و غايت تربيت هم، حصول كامل همين وجود در افراد است. زيرا اين وجود اجتماعي، ذاتي طبيعت انسان و ساختمان انسان نيست و بخودي خود و دفعتاً در كودكي حاصل نميشود. بدليل اينكه انسان بنفسه متمايل و راغب به متابعت و فرمانبرداري از حكومت و احترام از قواعد اخلاقي و شائق به فداكاري و از خود گذشتگي نيست و استعداد اينكه متدين به فلان دين باشد و عبادات مخصوص به جاي آورد و مقدسات معين را بپرستد و خود را در اجراي آنها به رنج و تعب بيندازد در سرشت او نهاده نشده است؛ بلكه تمام اين قواعد و نيروي اخلاقي كه افراد خود را در مقابل آنها ضعيف و ناچيز و مؤظف به
احترام گذاردن مييابند ناشي از جامعه و مولود زندگي اجتماعي ميباشد. كار تعليم و تربيت منحصر و محدود به رشد و نمو دادن اندام فردي، به طريقي كه طبيعت طرح آن را ريخته و ظاهر ساختن قوايي كه در كودك پنهان است، نيست. بلكه آموزش و پرورش وجود تازهاي در انسان ايجاد و خلق ميكند ] سازگارا، 1348 ، 35 [ .
شادروان دكتر غلامحسين صديقي در تقريرات درس جامعهشناسي آموزش و پرورش عوامل مؤثر در تعليم و تربيت را به دو دسته كلي خارجي و داخلي تقسيم نمودهاند. عوامل خارجي خود به دو دسته عوامل جغرافيايي يا طبيعي و عوامل مربوط به شكل خارجي جامعه (مورفولوژي) تقسيم شده است. ايشان عوامل مورفولوژيك خارجي مؤثر در آموزش و پرورش را نيز به دو گروه عوامل مورفولوژيك عمومي و خصوصي تقسيم كردهاند. ايشان در توضيح عوامل مورفولوژي عمومي جامعه كه در تعليم و تربيت تأثير دارند، بر اين نكته تأكيد كردهاند كه در اين قسمت نظر به شكل جامعه است و بهمين مناسبت آن را محيط اجتماعي ميخوانند. اين امر روشن است كه هر اجتماعي در هر مرحله از تطور خود شكل و صورت مخصوصي بخود دارد. چنانچه به اجتماعات بشري نگاه كنيم ميبينيم صورت و شكل گروههاي خانوادگي از صورت كلان كه يك شكل آن است ؛ به كلان توتمي و خانوادههاي پدرسري و مادرسري و در اتحاديههائيكه از اين خانوادهها بوجود آمده پيدا ميشود. هر جامعه در مراحل تطور خود يكي از اين اشكال را دارد. مثلاً جامعه ما اكنون كشوري و ملتي است . هر يك از اين اَشكال، تعليم و تربيت مختلف دارد. آموزش و پرورش در يك دهكده با تعليم و تربيت در يك امپراطوري يكسان نيست.
بنيانگذار جامعهشناسي ايران در توضيح عوامل مورفولوژي خصوصي جامعه كه در آموزش و پرورش مؤثر است از عامل جمعيتي به عنوان عاملي اساسي نامبرده است. بعضي از جامعهشناسان نظير آگوست كنت و دوركيم توجه دقيقي به مورفولوژي كردهاند. تعليم و تربيت از عامل جمعيتي متأثر ميباشد. چنانكه در جمعيت كم يا زياد و در شهر يا ده و همچنين در مردم ساكن و ثابت و يا متحرك و كوچنشين تعليم و تربيت متأثر از اين اشكال ميشود.
ايشان عوامل داخلي جامعه كه در آموزش و پرورش تأثير ميگذارند را تحت عنوان فيزيولوژي اجتماعي بررسي كردهاند. از نظر دكتر صديقي، فيزيولوژي اجتماعي يعني اجزاء داخلي جامعه و سازمانهاي اجتماعي. ايشان مشخصاً از سازمانهاي خانوادگي سياسي، اقتصادي، ديني، فرهنگي، اخلاقي و گروههاي واسط سخن راندهاند و اثر آنها را در تعليم و تربيت شايسته بررسي دانستهاند.
دكتر صديقي جامعه را بطور كلي در پرورش جسماني، عقلاني، هنري، شغلي و حرفهاي افراد مؤثر ميدانند. در عين حال معتقد بودهاند كه هر قدر تمدن و ترقي بشر پيش ميرود وحدت پرورش براي افراد جامعه بيشتر متزلزل ميگردد. بطوريكه براي يافتن پرورشي كه براي همه يكسان باشد
بايد به جامعههاي پيش از تاريخ مراجعه كرد. اما از نظر ايشان تنوع پرورشها نبايد موجب شود
كه تصور نمائيم پيوستگي و ارتباط اساسي بين آنها وجود ندارد. دكتر صديقي عنوان نمودهاند كه مدرسه به پرورش جسماني و اخلاقي كودك مدد ميكند. مدرسه استعداد و ذوق شاگرد را معين ساخته و عواطف او را وسعت ميدهد. مدرسه بهترين جا براي تحقق هدفهاي آموزش و پرورش است.
] سازگارا، 1348، 39 [ .ص
محدوده موضوعي جامعهشناسي آموزش و پرورش
در اين زمينه كم و بيش آثاري وجود دارد كه ميتوان از تأليفات هادي شريفي 1350، علي علاقهبند 1372، محمد رسول گلشن فومني 1373 امان اله قراني مقدم 1373، علي محمد حاضري 1374 و مسعود كوثري 1374 ياد كرد. كم و كيف و نحوه بيان قلمرو و موضوعي جامعه شناسي آموزش و پرورش در اين آثار بسيار متفاوت است. از ميان تأليفات اخيرالذكر آثار هادي شريفي و مسعود كوثري از جامعيت و اصالت بيشتري برخوردار است. كوثري در اين زمينه مينويسد: "از گذشته دور تا كنون علوم را بر اساس ضابطههاي گوناگوني تقسيمبندي ميكردهاند يكي از تقسيم بنديهاي رايج و مشهور، تقسيم بندي به اعتبار موضوع علوم است. در اين نوع تقسيم بندي آنچه كه اساس و ضابطه تمايز يك علم از علوم ديگر ميشود، محدود ماندن آن علم در حصار يك موضوع خاص است. علوم اجتماعي از بدو پيدايش بر سر اثبات و تثبيت قلمرو موضوعي خود، پيوسته با علوم همجوار در كشاكش بودهاند. كشاكشي كه گاهي به نفي قلمرو آنها منجر ميشده است، و گاه به ادعاي سلطه بر قلمروئي گسترده. اين كشاكش فقط بين علوم اجتماعي و ديگر علوم نبوده است، بين خود اين علوم ـ سهل است ـ حتي بين شاخههاي آنها نيز طي دهههاي متمادي مجادله و مناقشه بسيار رفته است. به هر حال در مورد «جامعه شناسي آموزش و پرورش» نيز اين موضوع مصداق دارد. ابهام و گهگاه، آشفتگي در تعريف جامعه شناسي آموزش و پرورش دو سر چشمه دارد: 1 ـ نحوه ارتباط جامعه شناسي و آموزش و پرورش
2 ـ گستره و محدوده آموزش و پرورش از نظر جامعه شناسان. بنابراين از نظر ايشان بهترين
نقطه شروع براي تعريف قلمرو جامعه شناسي آموزش و پرورش زدودن ابهام از دو مورد ياد شده
است. اين ابهام زدائي از آن رو ضروري است كه دو رشته جامعه شناسي آموزش و پرورش
Sociology of Education و جامعه شناسي پرورشي Educational Sociology تا آن حد ممكن است به هم آميخته شود كه كتابي تحت عنوان جامعه شناسي آموزش و پرورش نوشته شود، اما ديدگاه اصلي نويسنده بيشتر به جامعه شناسي پرورشي نزديك باشد" ] كوثري، 1374، 1 [ .
اين مسأله به معني دقيق كلمه در ادبيات جامعه شناسي آموزش و پرورش كشور ما وجود دارد. براي نمونه كتاب جامعه شناسي آموزش و پرورش دكتر محمد حسين فرجاد 1370 مثال كاملي از اين خلط موضوعي است.
آشكار سازي تمايز مفهومي جامعه شناسي آموزش و پرورش و جامعه شناسي پرورشي در دهه هفتاد ميلادي مورد توجه عدهاي از نويسندگان واقع شده است به طوري كه يكي از نويسندگان به نام جنسن (1967 ، Jensen ) در ابتداي كتاب خود تحت عنوان «جامعه شناسي پرورشي، چندين صفحه را به توضيح در باره تمايز جامعه شناسي آموزش و پرورش و جامعه شناسي پرورشي اختصاص ميدهد. در واقع مسأله اساسي اين است كه جامعه شناسي در خدمت آموزش و پرورش است يا بر عكس. يعني اگر جامعه شناسي، آموزش و پرورش را به عنوان يك نظام اجتماعي (Social System) بررسي كند ما با جامعه شناسي آموزش و پرورش سرو كار خواهيم داشت. و اگر جامعه شناسي به عنوان يك علم در جهت بهبود بخشيدن به كار كردهاي (Functions) نظام آموزشي باشد، آنچه بدان ميپردازيم، جامعه شناسي پرورشي خواهد بود ] كوثري، 1374، 2 [ .
در همين زمينه مقاله هادي شريفي در سال 1350 از جامعيت بيشتري برخوردار است. وي در اين مقاله ضمن معرفي بنيانگذاران، تاريخچه و تعريف جامعه شناسي آموزش و پرورش و جامعه شناسي پرورشي، موضوع، هدف و جهت مطالعه و تحقيق اين دو رشته را مورد مقايسه قرار داده و وجوه تشابه و اختلاف آنها را نشان داده است. شريفي در اين مقاله سعي نموده است تا چگونگي تغيير و تحول نظريات و عقايدي كه در اين زمينه ابراز شدهاند و به خصوص آخرين بحثها تا آن زمان را مورد توجه قرار دهد. در اين مقاله موضوعات مورد بررسي در جامعه شناسي پرورشي به نقل از "جنسن" كه قبلاً از او ياد شد در هفت مقوله خلاصه شده است: پيشرفت و ترقي اجتماعي، هدفها و مقاصد تربيتي، جامعه شناسي عملي براي رفع مشكلات تربيتي، تجزيه و تحليل مراحل اجتماعي شدن، تربيت معلم وضع تعليم و تربيت در جامعه و فعل و انفعال اجتماعي در مدرسه و بين مدرسه و جامعه. همچنين در اين مقاله با تذكر اين نكته كه در جامعه شناسي آموزش و پرورش جنبهها و عوامل اجتماعي تربيت (Education) از ديدگاه جامعه شناسي مورد مطالعه قرار ميگيرند، بدون توجه به آنكه نتايج حاصله از اين مطالعه مستقيماً و در قدم اول به مسائل و مشكلات تعليم و تربيت مربوط و براي مربيان داراي اهميت باشد. موضوعات مورد بررسي در جامعه شناسي آموزش و پرورش كه در مقاله به آن تصريح شده عبارتند از: وظيفه آموزش و پرورش در فرهنگ، رابطه بين نظام آموزش و پرورش و مراقبت اجتماعي، رابطه تعليم و تربيت با طبقات اجتماعي، نقش نظام تعليم و تربيت رسمي در روابط بين گروههاي مختلف نژادي ـ قومي، مدرسه به عنوان يك نظام اجتماعي، نقش اجتماعي معلم و شاگرد و الگوها و نمونههاي كنش متقابل اجتماعي در درون مدرسه و بين مدرسه و جامعه محلي ] شريفي، 1350، 141 [ .
شريفي در ادامه مقاله به كتابي كه كوثري هم بيست و چهار سال بعد به آن مراجعه كرده يعني كتاب جي ـ اي جنسن (j,E. Jensen) تحت عنوان جامعه شناسي پرورشي اشاره ميكند و بر اين نكته تأكيد دارد كه تلاشهاي جنسن براي نشان دادن وجوه اشتراك و اختلاف جامعه شناسي آموزش و پرورش و جامعه شناسي پرورشي منجر به انتقاداتي به وي شده است. از جمله انتقاداتي كه توسط اوليو بنكس (Olive Banks) در كتابي تحت عنوان جامعه شناسي آموزش و پرورش در سال 1970 در مورد وضع و موقع جامعه شناسي پرورشي و رابطه آن با جامعه شناسي شده است. بنكس در اين كتاب عنوان نموده است كه عدم توفيق جامعه شناسي پرورشي به صورت اوليه خود موجب شد كه جامعه شناسي آموزش و پرورش به اصل خود يعني جامعه شناسي برگردد و زير عنوان جامعه شناسي آموزش و پرورش مورد توجه جامعه شناسان قرار گيرد. بنكس در كتاب خود تصريح كرده است كه عليرغم همه كوششهاي جنسن براي نشان دادن وجوه اختلاف جامعه شناسي پرورشي و جامعه شناسي آموزش و پرورش در اوايل دهه هفتاد ميلادي اغلب اصطلاح جامعه شناسي آموزش و پرورش به جاي جامعه شناسي پرورشي به كار برده ميشود و يا از هر دوي اين اصطلاحات به يك مفهوم ياد ميشود ] شريفي، 1350، 141 [ .
سويفت (1969 با Swift ) در يك جمعبندي عنوان نموده است كه جامعه شناسي فرايند آموزش و پرورش را در چهار محور عمده مورد بحث قرار ميدهد و قلمرو موضوعي جامعه شناسي آموزش و پرورش را ميتوان در اين محدوده يافت: 1 ـ فرايند آموزش و پرورش به عنوان جنبهاي از كنش متقابل اجتماعي، 2ـ مدرسه به عنوان يك گروه اجتماعي، 3ـ تأثير ساير نهادهاي اجتماعي بر نهاد آموزش و پرورش و 4ـ كاركردهاي نهاد آموزش و پرورش براي جامعه ] كوثري، 1374،11 [ .
آموزش دانشگاهي
اگر چه برخي از رشتههاي علوم اجتماعي نظير تاريخ، جغرافيا، سياست، اقتصاد و حقوق به گونهاي در تاريخ و فرهنگ ايران اسلامي داراي سابقه ميباشند؛ اما از جامعهشناسي به عنوان ستون اصلي علوم اجتماعي تقريباً سابقهاي وجود ندارد. در پارهاي از آثار و ادبيات ايراني، كه در قالب نظم يا نثر در طول تاريخ منتشر شده مسائل مبتلا به جامعه طرح شدهاست اما اطلاق جامعهشناسي به آن امكانپذير نيست. در پارهاي از كتابها در سالهاي مشروطيت و پس از آن از علم اجتماعي نام برده شده، و نام تني چند از عالمان اجتماعي و جامعهشناسان اروپائي به ميان آمده است. اما نميتوان از آن به عنوان يك علم ياد كرد. پيدايش علم جامعهشناسي آموزش و پرورش در ايران با تأسيس دانشگاه تهران مقارن است.
در ايران نخستين نوشته علمي در اين زمينه توسط دكتر يحيي مهدوي در فصلي از كتاب جامعهشناسي يا علمالاجتماع اولين كتاب درسي جامعهشناسي در ايران در سال 1323 منتشر شد ] علاقهبند، 1374، 2 [ .
در دانشگاه تهران قبل از سال 1319 درسي بنام علمالاجتماع به لحاظ تربيت «علمالاجتماع پرورشي» دو ساعت در هفته توسط دكتر اسداله بيژن به صورت ترجمههايي مختصر از پارهاي متون خارجي در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات در رشتههاي فلسفه (آزاد و دبيري) و گروههاي ادبي «دبيري» تدريس ميشد. گويا پيش از آن هم يك جامعهشناس آلماني بنام و ـ هاس (W. Hass) از سال 1313 تدريس اين درس را بعهده داشته است ] تكميل همايون، 1370،36 [ .
بنقل از دكتر غلامحسين صديقي در نخستين سمينار بررسي مسائل اجتماعي شهر تهران در ارديبهشت ماه 1341 آمده است كه :
«در مهر ماه سال 1319 كه بنده درس جامعهشناسي را در دانشگاه تهران شروع كردم حتي لفظ و عنوان جامعه شناسي در ايران بدين نحو معمول نبوده آن را علمالاجتماع ميگفتند و در هفته دو ساعت در دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي دانشگاه تهران، به عنوان علمالاجتماع پرورشي تدريس ميشد» ] تكميل هايون، 1370، 20 [ .
با ايجاد درس جامعه شناسي عمومي و پرورشي در رشته فلسفه و علوم تربيتي و رشتههاي ادبي دانشسراي عالي (تربيت دبير) اين علم در تهران شناخته شد و اندك اندك در شهرهايي كه دانشكده ادبيات در آنها تأسيس شد و رشته فلسفه و علوم تربيتي داشت، تدريس آن ضروري تشخيص داده شد. با جدا شدن دانشسراي عالي از دانشگاه تهران، تدريس اين درس آغاز و پارهاي پژوهشهاي اجتماعي تربيتي نيز در بخش جامعه شناسي آن رواج يافت. در دهههاي 30 و40 دكتر صديقي همچنان تدريس اين درس را برعهده داشتند با اين تفاوت كه تعداد واحدهاي اين رشته قبل از سال 51 به يك واحد تقليل پيدا كرد.از زمان تأسيس دانشكده علوم اجتماعي در شهريور 1351 تا زمان انقلاب اسلامي اين واحد درسي عمدتاً توسط دكتر ايزدي به صورت 2 واحد درسي تدريس ميشده است، از اساتيدي كه از اين دوران در كتابخانه دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران داراي جزوات درسي اين درس هستند ميتوان از افشار نادري، فرهت قائم مقامي و كاردان نام برد ] آزاده، 1374 ، 26 [ .
در دهههاي 40 و 50 همچنين اميرحسين آريانپور و هادي شريفي در سخنرانيها و جلسات درس ديدگاههاي تازهاي ارائه كردند كه بخشي از آنها به صورت مقالات پراكنده منتشر شدهاست. از ديگر اساتيدي كه با چاپ كتاب و مقاله يا تدريس و تحقيق به اين رشته ياري رسانيدهاند از منوچهر افضل، احسان نراقي علي شريعتمداري و غلامعباس توسلي ميتوان نام برد (علاقهبند، 1374، 2).
در دو دهه 60 و 70 اساتيد ديگري از جمله مسعود چلبي، علي علاقهبند، علي محمد حاضري و هاشمي تدريس درس جامعهشناسي آموزش و پرورش را در دانشگاههاي شهيد بهشتي، علامه طباطبائي، تربيت مدرس و تهران به عهده داشتهاند.
عناوين مباحثي كه دكتر حاضري در جلسات درس جامعهشناسي آموزش و پرورش ارائه ميدهند عبارت است از: ديدگاهها و رويكردهاي جامعهشناسان و متخصصان علوم تربيتي به آموزش و پرورش، جامعهشناسي پرورشي جامعهشناسي آموزش و پرورش، تعريف مفاهيم:
Education، Teaching ، Training ، تعريف جامعه شناسي آموزش و پرورش، مقايسه مسائل عمده آموزش و پرورش كشورهاي جهان سوم با كشورهاي پيشرفته، رابطه آموزش و پرورش با خانواده و تأثيرات متقابل آنها بر يكديگر، رابطه آموزش و پرورش و اقتصاد و تأثيرات متقابل آنها بر يكديگر عملكرد نهاد آموزش و پرورش در ايران معاصر، اعزام دانشجو به خارج، تأسيس مدارس جديد در ايران، فرايند خودي شدن آموزش عالي، انقلاب فرهنگي، نظام آموزش و پرورش و اجزاء آن (هستيشناسي، انسان شناسي، اهداف، روشها، سطوح، برنامه آموزشي و محتواي آموزشي)، نظام آموزشي فرانسوي، نظام آموزشي آمريكائي، اولين اصلاحات نظام آموزش متوسطه قبل از انقلاب، طرح كليات تغيير بنيادي نظام آموزش و پرورش و مشكلات اجرائي آن، نظام جديد آموزش متوسطه، مدارس غير انتفاعي و تحرك اجتماعي، مسائل آزمون ورودي دانشگاهها در ايران (كنكور).
در مجموع ميتوان گفت در برنامههاي آموزشي دانشگاههاي ايران، جامعهشناسي آموزش و پرورش از اهميت و اعتبار چنداني برخوردار نيست. دلائل چندي، مثل شمار اندك واحدهاي اين درس، شيوه ارائه و تدريس آن و كمشمار بودن كتابها، رسالهها، تحقيقات و مقالات موجود در اين زمينه بر اين واقعيت گواهي ميدهند. در رشته كارشناسي و كارشناسي ارشد علوم اجتماعي فقط 2 واحد اختياري به اين درس اختصاص يافته و در رشته علوم تربيتي در سطح كارشناسي 3 واحد الزامي. اما در دورههاي كارشناسي ارشد علوم تربيتي جاي آن كاملاً خالي است ] علاقهبند، 1374، 1 [ .
كتابهاي درسي
كتابهاي بسياري در زمينه تعليم و تربيت توسط اساتيد دانشگاه نوشته شده است اما بيشتر اين كتابها آموزش و پرورش را از جنبههاي تاريخي و تربيتي مورد نظر قرار دادهاند. كتاب ارزشمندي كه شايد بهترين كتاب در زمينه جامعه شناسي آموزش و پرورش ايران به شمار رود كتاب تعليم و تربيت در جهان امروز از نظر جامعه شناسي ـ اقتصاد و برنامهريزي نوشته دكتر شاپور راسخ استاد دانشگاه تهران است. چاپ سوم اين كتاب در سال 1350 منتشر شده است. چاپ اول و دوم مربوط به سالهاي 1345 و 1347 بوده است. همانگونه كه از نام كتاب آشكار است، نويسنده در اين كتاب آموزش و پرورش را از ديدگاه علوم تربيتي، اقتصاد و جامعه شناسي مورد بررسي قرار داده است. اين كتاب حاصل سالها مطالعه و تفكر مؤلف درباره جنبههاي اجتماعي و اقتصادي تعليم و تربيت و اصول و روشهاي برنامهريزي آن در دنيا و در ايران بوده است.
چاپ سوم كتاب در سه مقدمه، سه بخش و يك تكمله فراهم آمده است. بخش اول كتاب مباحثي كلي در تعليم و تربيت از ديدگاه جامعهشناسي و اقتصاد است. بخش دوم كلياتي را درباره مباني برنامهريزي آموزش و پرورش در بر ميگيرد و بخش سوم شامل تجزيه و تحليل جامعي از نظام آموزش و پرورش ايران در سطوح سهگانه آن است. دكتر راسخ در مقدمه ارزشمندي كه بر چاپ سوم كتاب در سال 1350 زده است، همصدا با فيليپ كومبز و ديگران بر وجود بحران در آموزش و پرورش در ايران و جهان تأكيد كرده و اين بحران را ناشي از سرخوردگي و بيزاري نسل جوان از ارزشهاي مادي و حاكي از جوانههاي نو دميده معنويتي تازه در اين نسل ميداند! بحران تعليم و تربيت از نظر ايشان گواه روشن بحراني اساسيتر و ژرفتر در مجموع تمدن بشري و نظام اخلاقي و فكري و روحي اوست كه جز با دگرگوني بنيادي نظام ارزشهاي جهان چاره و درمان نميپذيرد ] راسخ، 1350، شش [ .
نظر به اهميت اين اثر در ادامه مقاله از مباحث آن استفاده بيشتري خواهيم كرد. لذا معرفي كتاب را با نام بردن عناوين بيست و يك فصل آن خاتمه ميدهيم. عناوين فصول عبارتند:
تحول صنعتي و دگرگوني نقش تعليم و تربيت، تعليم و تربيت و اجتماع، تعليم و تربيت و اقتصاد، نظريههاي اقتصادي در باب تعليم و تربيت، مبارزه با بيسوادي و توسعه اقتصادي، سهم كتاب و روزنامه و مجله در تربيت عامه، جنبههاي اجتماعي و اقتصادي برنامهريزي تعليم و تربيت، اصول طرحريزي و معيارهاي سرمايهگذاري در برنامه تعليم و تربيت، برنامهريزي تعليم و تربيت ـ انواع، روشها، و ابزارهاي آن، كميت و كيفيت در تعليم و تربيت، هزينه تعليم و تربيت، برنامهريزي فرهنگ (آموزش و پرورش) در ايران، مشخصات كلي نظام تعليم و تربيت در ايران، مباني تعليم و تربيت ايران در نظام ارزشها، درباره تعادل ميان سطوح و انواع تعليم و تربيت در ايران، كيفيت تعليمات حرفهاي در ايران، وضع آموزش متوسطه در ايران، چگونگي تعليمات دانشگاهي در ايران، نقش و رسالت دانشگاهها در كشورهاي در حال رشد، دورنماي تعليم و تربيت ايران در بيست سال آينده و وضع تحقيقات علمي در ايران.
به غير از كتابها و جزوات تأليف شده در زمينه آموزش و پرورش كتابهاي زيادي توسط اساتيد و دانشجويان ترجمه شده است كه در اينجا بر حسب ميزان ارتباطي كه اين آثار با جامعهشناسي آموزش و پرورش دارند به چند نمونه از آنها اشاره ميكنيم.
شايد نخستين اثر ترجمه شده در حوزه جامعهشناسي آموزش و پرورش، ترجمه كتاب اميل دوركيم جامعهشناس فرانسوي تحت عنوان: تعليم و تربيت و جامعهشناسي، در قالب پايان نامه دانشگاهي توسط آقاي احمد زهيدي دانشجوي فوق ليسانس دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به راهنمائي دكتر علي محمد كاردان در سال 1339 در يكصد و بيست صفحه باشد. اگر چه اين ترجمه از سلاست و رواني لازم برخوردار نيست اما بلحاظ ارائه مستقيم نظرات اميل دوركيم درباره جنبههاي اجتماعي تعليم و تربيت و ضرورت مطالعات جامعهشناسي آموزش و پرورش، جالب توجه است. در اين اثر ضمن بررسي انتقادي تعاريف تعليم و تربيت بر خصلت اجتماعي تعليم و تربيت و نقش دولت در امر آموزش و پرورش و ارتباط جامعهشناسي با آموزش و پرورش تأكيد شده است. اين اثر تحت شماره 1670 در بانك اطلاعات علوم تربيتي قابل دسترسي است.
يكي از كتابهاي ترجمه شده معتبر پر نفوذي كه بسيار مورد استناد اساتيد و دانشجويان جامعهشناسي آموزش و پرورش كشورمان قرار گرفته است كتاب بحران جهاني تعليم و تربيت نوشته فيليپ كومبز در سال 1968 است كه توسط مترجمين مختلفي چون حسن كوكب صفاري و داور شيخاوندي در سالهاي 1349 و 1354 ترجمه شده است. پيام اصلي كتاب كومبز اين است كه از سال 1945 تا 1968 تغييرات چشمگيري در علم و تكنولوژي، در اقتصاد و سياست و در ساختارهاي جمعيتي و اجتماعي دنيا به وقوع پيوسته ولي در نظامهاي آموزشي كشورها، تغييراتي به تبع آن اتفاق نيفتاده است. در نتيجه شكاف بزرگي بين نظامهاي تربيتي و دنياي اطراف آنها ايجاد شده است كه اين شكاف، جوهره اصلي بحران تعليم و تربيت را نشان ميدهد در واقع، اهم مشكلاتي كه كومبز در اين كتاب به آنها اشاره كرده از اين قرار است:
كهنگي مطالب و عدم تناسب بين آموزش و پرورش و نيازهاي توسعه جوامع، عدم تعادل در تطبيق آموزش و پرورش و اشتغال، شكاف فزاينده بين افزايش هزينهها و منابع كشورها در سرمايه گذاري در آموزش و پرورش و تفاوت اساسي گروههاي اجتماعي مختلف در دستيابي به آموزش و پرورش.
فيليپ كومبز پس از بيست سال در سال 1985 به منظور بازبيني مجدد بحران فوق الذكر كتابي تحت عنوان بحران جهاني تعليم و تربيت، ديدگاهي در دهه هشتاد تأليف كرده است كه توسط فريده آلآقا ترجمه گرديدهاست. كومبز در اين كتاب نشان داده است كه وضعيت كشورهاي جهان و بخصوص جهان سوم به مراتب بدتر از قبل شده و اين بحران همچنان در حال رشد و گسترش است ] جوادي، 1373، 24ـ23 [ .